حال بد
حالم خیلی بده /خیلی بد/این روزها از آن روزهاییست که هیچ آدمی آرزوی آن را نمی کند/یه بغض سنگین خیلی سنگین یه گوشه ای از گلوم خونه کرده و گویی حالا حالاها خیال دل کندن نداره/خسته شدم خیلی خسته /دیگه توان ندارم برای تحمل خیلی چیزها/خیلی حرفها/امروز مرگ را فریاد کردم/اما گویی مرگ هم مرا نمی بیند!
کاش می شد صفحات دفتر زندگی را ورق زد و آن را به عقب برگرداند/کاش.........................................
نمی دونم شاید آن وقت خیلی چیزها فرق می کرد.
خدایا دارم با تو حرف می زنم .می شنوی صدام؟؟؟؟؟؟؟؟؟
معلومه که می شنوی/می دونم خیلی بی ارزش تر از اونی هستم که بخوای من ببینی/اما ازت خواهش می کنم من ببین.
دلم داره می ترکه.فریاد اشکام را بشنو.
این روزها فقط اشک می ریزم و آه می کشم.
مگه کار دیگه ای هم می تونم بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟